
شیرین من تلخی نکن با عاشق
تموم میشن، گم میشن این دقایق
دنیای مال من و تو این نیست
رو کوه دیگه فرهاد کوه نیست
(تقدیم به عشقم...)
( mitra )
.
.
پر از اشکم ولى میخندم ب سختى…
ب قول فروغ ک گفت:
شهامت میخواهد سرد باشىو گرم بخندى…!
سخت توی دنیا کسی پیشت نباشه،
تنها باشی.
ولی…
سخت تر از اون اینکه…
همه پیشت هستند…
ولی …
احساس تنهایی کنی.


تنهایم......
اما دلتنگ آغوشی نیستم
خسته ام......
ولی به تکیه گاه نمی اندیشم
چشمهایم تر هستند و قرمز
ولی رازی ندارم
چون مدتهاست دیگر
کسی را خیلی دوست ندارم...
هوا را هر چقدر نفس بکشی ، باز برای کشیدنش بال بال میزنی . . .
عین تو ک هرچقدر باید باشی ، باز باید باشی . . .
می فهمی چ می گویم ؟
بودنت مهم است عشق من ، همین . . .
و چه زیبا گفت فروغ :
تنها صداست که میماند . . .
و امان از صدای ” تو ” که ابدی شد در گوش من !
میخواهم برگردم به روزهای کودکی..
آن زمانها که پدر تنها قهرمان بود
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطهى زمین، شــانههای پـدر بــود
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادرهای خودم بودند
تنــها دردم، زانوهای زخمـیام بودند
تنـها چیزی که میشکست، اسباببـازیهایم بـود
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود!